به یاد قدیم(احتمالا موقت)

ساخت وبلاگ

الان داشتم وب یسرا(باز آی)رو میخوندم

یاد قدیم افتادم دوباره:))

چه خوب بود و تکرارنشدنی

یک چیزی که منو از نوشتن توی این فضا دلسرد کرده همین سردو خشک بودن فضاس

اصن اون جمع مون یه چیز دیگه ای بود

جنبه داشتن همه انگار ، مخصوصا وبی که میرفتیم میریختیم سرش:)) حاجاغارو میگم یه آدم شوخو حاضرجواب بود(الانم هست در اینستا به سر میبره)

نمیدونم چجوری بود ولی همه راحت بودیم اونجا انگار برادرمونه انگار چندین ساله میشناسیمش

از همونجا با بقیه آشنا شدم

دلم برای صحیلم تنگ شد با اون طرز خاص نوشتنش:)) با اون پاستیل خوردناش:)) سر همون پاستیلم با زنش آشنا شدو ازدواج کردن:)) باورتون نمیشه قد داشت چنار:-/ هیکل:-/ ماشالله حساب کرده بودیم با مامان دو برابر ما بود عرض شونه هاش :)) سبیل چنگیزی ...بعد مینشست کیلو کیلو پاستیل میخورد:))


سودا و سوتی هاش ...شاید باورتون نشه ولی این موقع شب میرفتم وبش پستاشو میخوندم(حالا بگو مگه مرض داری این موقع میری تو که میدونی به غلط کردن میوفتی) با کلمه به کلمه ی پستاش درحد خفه شدن میخندیدم اخرا صدای خروس دهن بسته میدادم نمیشد بلندم خندید:-/


مریم گلی چه حرصی میخورد:))

بابا بچه بودم مخ همه رو میخوردم از بس حرف میزدم مخصوصا مخ حاجیو:))


اصلا میرفتم نظر میذاشتم میدونستم جوابم چیه ینی میدونستم ناراحت نمیشن

ولی الان والا جرات نداریم بگیم بالا چشمت ابروعه آدمو میخورن:-/

اصلا حس میکنم فرق شوخیو جدی رو تشخیص نمیدن بعضیا(یک سالی میشه بعد چند اتفاق کلا دور نظر گذاشتن با تیکهو شوخیو گذاشتم کنار این آدما هیچوقت اون آدما نمیشن)


+ میدونم گنگ بود ولی عجیب دلم فضای گرمو صمیمی قدیمو کرده... عجیبا:)


++ من اگه دوباره نوشتم مطلبیو تا دو سه هفته بعد بیاین بزنین دهنم:-/

عی میگن ننویسم عی وبیو میخونم نوشتنم میگیره:-////


موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 12:22