تمیزکردناشون

ساخت وبلاگ

امروز بعد ناهار دکتر الف خم شد رو میز هرچی خرده نون بود جمع کرد ریخت تو دستش

بعدم خودشو کج کرد همه رو پاشید رو زمین:-/

همه با قیافه کج داشتیم نگاش میکردیم یکی میگه دکتر این چه کاری بود

میگه اع دیدی عادت دارم میزو تمیز میکنم همه رو پرت کنم یه ور:-/

از دکترا هم قطع امید کردم دیگه


این حرکتو که دیدم یاد الین افتادم وقتی یکی دو سالش بود

مامان برای اینکه کثیف کاری نکنه جدا از سفره یک پارچه پهن میکرد که روش غذا بخوره

بعد اینکه غذاشو میخورد تا مامان بشقابشو برمیداشت

ینی به سرعت برقو باد مهلت نمیداد بگیریمش حتی

بلند میشد دو گوشه پارچه رو میگرفت شروع میکرد به تکوندنش

بعدم پارچه رو میداد به دست مامانی که با قیافه زار واستاده بود دم آشپزخونه‌ و میرفت تو اتاق بازیشو میکرد

+ و جالب اینجاس هم مامان هم الین این حرکتو هر روز تکرار میکردن:-/

موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 14:40