قبل هر سخنی باید بگم فلسفه خیلی خاک بر سره:-/ ایشالله دانشمندا خنگ شن نتونن دیگه نظریه بدن بیرون:-/
و اینکه شب امتحان آدم متوجه خیلی چیزا میشه
مثلا من یه کتابخونه ازین خوشگلا که روش گلدونم میذارن تو اتاقم کم دارم:-/ کتابامو الان متوجه شدم تو کمد لباسام میذارم اشتباهی!!!
یا اینکه متوجه شدم وقتی میخوام برم بیرون همون ذره المثقال رژی هم که میمالم با دویست روش سامورایی با دستمال میزنم روش کمرنگ شه
یا متوجه شدم نیم رخ سمت راستم بهتر از سمت چپمه
باز ابروی سمت چپم دمش خوش حالت تر از سمتراستیه س ولی راستیه پرتر ازچپیه س
من نمیتونم فرق راست بزنم همیشه باید به چپ باشه چون سمت راست وقتی کج میشه پیشونیم از کنار تا پس کلم میره
یک چیز خیلی جالب انگشت کوچیکه دستمو نمیتونم تنهایی خم کنم همش اون کنارش باهاش خم میشه(خیلی سعی کردما نشد حتی اون کناریو بستمش به در بازم خم میشد) اعصاب دستم ناقصه فک کنم:-/
ناخنای پام به شکل کاملا متقارنی شکستن
اینکه میگن دور مورچه دایره بکشین نمیتونه ازش بره بیرون همش چرته خیلی ریلکس و بدون اینکه اصن توجهی نشون بده میره زیر کتابو غیب میشه
پنجره ی اتاقم با اینکه دو جداره س ولی مثه چی باد میده:-/ این همه بادو نمیدونم از کجا میاره وقتی بیرون خبری نیس:-/
میز تحریرمم مشکل داره من نمیتونم چارزانو بزنم درس بخونم همش پام گیر میکنه بهش باید برم یکی بلندتر بگیرم اینجوری نمیشه
یه جوریم با آستین کوتاه دورخونه میگردم انگار بهار شده این زمستون نمیخواد خجالت بکشه؟!:-/
حالا هنوز فصل هشتم تا فصل یازده کشف جدیدی کردم میگم باز
برچسب : نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 42